اکثر آدم ها خدا را فراموش میکنند .... حتی در عبادت هایشان ودر دعاهایشان هم خدا را نمیبینند...
از خدا فقط همین را میدانند که آنها را آفریده و آنقدر قدرت دارد که خواسته هایشان را بر آورده کند...
اما خدا باید بزرگتر از این حرف ها باشد ....
***
جمله ایست که از یک کتاب خواندم ....
ساده و خاص اما پر معنی ....
خدای من ... تو واقعا چیستی ؟
من کیستم ؟ چقدر درکت کردم!
چقدر توانستم بنده واقعی ات باشم ؟
عجب جمله ایست .... نمیدانم ....
میخواهم تمام آدم های روی زمین را فراموش کنم اما نمیتوانم ....
میخواهم تنها تو را داشته باشم اما نمیخواهی..... چرا ؟
پس دلیل این دنیا چیست ؟
خدایاااااااااااا چقدر در برابرت ضعیفم ....
چگونه میتوان به سویت پر کشید و جدا شد از زمین در حالی که روی ان زندگی میکنی ؟
در صورتی که اصل دینت دوست داشتن است !
آیا میتوان جدا شد از این زمین خاکی و آدم هایش ؟
خدایا دوست دارم فریاد بزنم ....!
دوست دارم آنقدر صدایت کنم تا صدایم در تو گم شود ....
دیگر قلبم آنقدر تند و بلند میزند که صدایش را همه میشنوند ....
صدایش بد است .... بلند و گوش خراش ...
صدای قلبم هر وقت طرف کسی رفت بی جواب برگشت ...
آیا این است جواب دوست داشتن ؟
خدایا شاید اشتباهم این است که سمت زمینی ها رفتم ...
اما تو که دیگر زمینی نیستی ....
چرا گاهی نگاهم میکنی و گاهی نه ....
خدایا ..... چرا ؟
چرا دلم باید بگیرد وقتی که تو را دارم ؟
چرا دلم باید تنگ شود وقتی در دلم هستی ؟
میدانم باید برای رسیدن به تو تلاش کرد
و من تا انتها تلاش میکنم...
تا انجایی که در گوشم آرام بگویی :
دیگر رسیدی .....
هر سخن کز دل بر آید لاجرم بر دل نشیند ....
یک سخن از دل برآیید تا مگر بر دل نشیند .....
نظرات شما عزیزان: